Monday, March 30, 2009

آپارتمان نشينی صحیح شروع آرامش برای مغز

امروزه  در کشور ايران ، روز به روز  به تعداد کسانی که آپارتمان نشين  می  شوند ، اضافه می  شود و متاسفانه از  آموزش های  لازم  جهت  زندگی  جمعی به مردم به صورت منظم و با برنامه  خبری نیست  . در  بسياری  از موارد  شاهد  وقوع مشکلات  فراوان در مجتمع های  مسکونی  هستيم  که يکی از مهمترين  آنها بی  تفاوتی افراد  در مشارکت نمودن و پذيرش مسووليت  در زندگی  جمعی در آپارتمان هاست  که  این خود می تواند از ایجاد   مکانی آرامبخش ومناسب برای ذهن خلاق آدمی جلوگیری نماید .

  مهمترين  عوارض ناشی  از زندگی در یک محیط آپارتمانی نامناسب به شرح زیر است :

1- بی  تفاوتی  افراد  نسبت  به  سرنوشت  يکديگر  سبب  عواقب ناخواسته ای  می  شود  که می  توان  خبرهای  مختلفی را که در روزنامه ها انتشار می  يابد مطالعه کرده و به آنها  پی برد ،  نظير وقوع  فوت  افراد  در آپارتمان ها  و گذشت  چندين  روز  و بی  اطلاعی  ساکنين ، وقوع  انفجار  و آتش  سوزی ،  نشت آب و تخريب  منازل ، وقوع  ناراحتی  و بيماريهای  حاد نظير  سکته و .... که نيازمند  کمک  فوری  اطرافيان  است  که به علت  بی  تفاوتی در  کمک رسانی ،فرد مصدوم  جان  سپرده است ، ،برخورد  و نزاع ميان افراد که  سبب  سلب آسايش  همگان می  شود  که این موارد باعث   درهم  ريختگی  و ايجاد  يک محيط نازيبا  و آزار  دهنده خواهد شد.

2-یکی از تاثیرات   زندگی در جای پرتنش ، تاثیر نامطلوب بر مغز آدمی است ، به جای آنکه انسان بتواند در هنگام اوقات فراغت خود  در آرامش بسر برده و در این دوره باارزش از ذهن خود برای حل مشکلات بهره مند شود و یا به تکامل آن کمک کند ، ذهن درگیر مبارزه با  مشکلات جدید شده و با گذر زمان دچار خستگی و فرسودگی شده و این خود تاثیر نامطلوبی بر ذهن خلاق انسان خواهد داشت و در صورتی که   مدیریت زندگی در آپارتمان ها   به درستی برنامه ریزی نشود می تواند شروعی برای تاثیرگذاری نامطلوب بر خلاقیت ذهن انسان باشد .

 3- بی تفاوتی افراد  در محيط های  زندگی جمعی  سبب می شود  که به مرور  قوانين و مقررات  و نظم و انضباط  در آپارتمان از ميان رفته و لذا بهترين  محيط برای  زندگی  آن دسته از افرادی  می  شود  که به دنبال محيط های  در هم  ريخته هستند  نظير معتادان ، سارقان و افراد  دارای  مشکلات اخلاقی ، زيرا اين افراد  با خيال  راحت  و بدون  مزاحمت  می  توانند  در اين مکانها  زندگی  کنند  و  شرايط را برای  ديگر خانواده ها  ، عذاب آور و نا ايمن نمايند و بر عکس  در مجتمع عای  مسکونی  که  قوانين  و نظم  و انضباط  و نظارت جمعی  شديد  حاکم   است  اين گونه افراد  به هيچ وجه  ساکن نشده  و از اين مکان ها  به  شدت  دوری می جويند  چون  می  دانند  در آينده با مشکلات  مهم  روبه رو می  شوند .

4-آپارتمان هايی که فاقد مقررات و قوانين بوده  و ظاهری  نازيبا دارند  سبب می  شود  که افراد با فرهنگ  و منضبط با  اولين نگاه  از  ساکن  شدن  در اين گونه آپارتمان ها  خود داری  نموده  و لذا چنين مکان هايی مستعد  آن دسته از افرادی  می  شود  که زير بار  هيچ گونه نظم و انضباطی نمی  روند که در نهايت چنين آپارتمان هايی    تبديل به مکان های بسيار  آزار دهنده ای برای زندگی   می شوند.

5-وقتی مهمانان  به يک مجتمع  مسکونی مراجعه می کنند که  بسيار تميز و منظم بوده و دارای قوانين و مقررات مکتوب می  باشد ، تحت تاثير  قرار گرفته و سعی می کنند که خود را با شرايط آنجا مطابقت دهند و برعکس  وقتی  در محيط های  درهم ريخته و کثيف  وارد می  شوند  علاوه بر نگاه تحقير آميز به ساکنين ، تقيدی به رعايت  نظم و انضباط و مقررات از خود نشان  نمی دهند  و لذا اين موضوع خود به يک  مشکل مهم  برای  ساکنين تبديل می شود که گهگاه منجر به نزاع و درگيری  با مهمانان می شود که در نهايت رابطه ساکنين را بهم ريخته و سبب دشمنی و عداوت و کينه جويی در بين آنان می  شود .

Thursday, March 26, 2009

رئيس هيئت داوران دومين جشنواره داستانهاي ايراني: اميدواروم به تعريف تازه تري از تعبير «ايراني بودن» برسيم

احسان رحیم زاده - علي خدايي، رئيس هيئت داوران نخستين و دومين دوره جشنواره سراسري داستان هاي ايراني گفت: ما در نخستين جشنواره سراسري داستان هاي ايراني سعي كرديم علاوه بر انتخاب چند داستان خوب، به تعريف تازه تري از تعبير «ايراني بودن» برسيم. اميدواريم در جشنواره امسال داستان هاي رسيده وجه تازه اي به اين تعريف اضافه كنند.
شهر آرا
تهرانپارس
وي با بيان اين كه اما جشنواره امسال و سال هاي بعد تلاشي است براي رسيدن به اين تعريف افزود:‌ سال گذشته داستان نويسان تلاش كرده بودند رگه هايي از ذهنيت خودشان درباره ريشه ها، آيين ها و خرده فرهنگ هاي ايراني را در داستان تجلي بدهند. ضمن اين كه تلاش مي كردند حرف هايشان را در قالب داستان بيان كنند.
نويسنده كتاب هاي «از ميان شيشه، از ميان مه» و «تمام زمستان مرا گرم كن» با اشاره به برگزاري بخش وي‍ژه «‌ مشهد،‌شهري كه دوست مي دارم»‌ گفت:‌ داستان هايي كه در اين بخش شركت مي كنند، در حال حاضر با نگاه داستاني مورد قضاوت قرار مي گيرند. اما در آينده مي توانند كاركرد هاي جالبي پيدا كنند.
وي ادامه داد: الان وقتي مي خواهيم درباره اصفهان صد سال پيش تحقيق كنيم ، به سفر نامه ها رجوع مي كنيم و با اين يادداشت ها اصفهان قديم را مي شناسيم. داستان هايي هم كه مشهد امروز را تصوير مي كنند،  مي توانند در آينده نقش همان سفرنامه ها را ايفا كنند.
عضو هيات داروان جشنواره داستان هاي ايراني در رابطه با تعاريف متنوع ارائه شده از «‌داستان ايراني» يادآور شد:‌ داستان يك گوهر است. يكي از وجوه درخشش اين گوهر ايراني بودن است. وقتي يك الماس يا منشور را كنار نور قرار مي دهيد، رنگ هاي گوناگوني از آن ساطع مي شود. كل اين رنگ ها، داستان را ايجاد مي كند و يكي از اين رنگ ها وجهه ايراني بودن اثر است. اگر بگويم ايراني بودن اين رنگ و آن رنگ است، اشتباه كرده ام.
خدايي با اشاره به ويژگي هاي مثبت داستان هاي سال قبل تاكيد كرد:‌خوشبختانه بيشتر داستان نويسان سال گذشته از «‌ نمايش دادن »‌ و «‌ مدزدگي »‌ پرهيز كرده بودند. در حالي كه در جشنواره هاي ديگر شاهديم كه داستان هايي هستند كه با مد و «‌ پسند روز »‌ جلو مي روند. مثلا در يك دوره اي مد شده بود كه كه مكان داستان خيابان يا آپارتمان بود و شخصيت هايش يك زن و شوهر كه در طول روايت نيز اتفاق خاصي نمي افتاد. البته اين داستان ها داراي ارزش هاي خاص خود هستند اما اين عده اي صرفا اين نوع داستان نويسي را الگو قرار دهند، اتفاق خوشايندي نيست.

وي در پاسخ به اين سوال كه آيا اتفاقات يك داستان ايراني مي تواند در شهر رخ دهد؟ خاطر نشان ساخت :‌من تلاش مي كنم همه چيز را در داستان ويران كنم تا نويسنده خود تصميم بگيرد. اصلا نمي توانم تعيين كنم داستان شهري، مي تواند ايراني باشد يا خير. اين سوال محدود كننده است. من مي گويم، داستان شهري به راحتي مي تواند نشانه هاي ايراني بودن را در خود داشته باشد. مي گويند داستان هاي آپارتماني را به گونه اي مي نويسند كه معلوم نباشد كجاست. يعني اتفاقات آن مي تواند در پاريس، مسكو، تهران يا جاكارتا رخ دهد. من به شما مي گويم به خوبي مي شود در اين داستان ها وجوه و گوهرهاي ايراني بودن را نشان داد.
اين داستان نويس ادمه داد: فرض كنيم آپارتماني در ايران واقع شده باشد، از پله هاي آپارتمان كه بالا مي رويم، در راه پله هايش پر از گلدان هاي شمعداني و اطلسي است. وقتي به پشت در آپارتمان مي رسيم كفش هايمان را درمي آوريم و وارد مي شويم. اگر زن و شوهر ايراني باشند در ويترين خانه آينه شمعدان و قرآن به چشم مي خورد. هود ساعت هاست كه دارد كار مي كند، چون خانم خانه در حال درست كردن پيازداغ است. مادربزرگ اين خانه در كابينت آشپزخانه، جوشانده و گل گاوزبان و عرقيات گذاشته است تا نوه هايش بخورند و دل دردشان خوب شود و…ببينيد كه در يك داستان شهري و به طور مشخص در يك آپارتمان، چقدر هويت ايراني بودن ما حضور دارد.
وي با اشاره به اين مطلب كه در بين آثار رسيده چند اثر آپارتماني هم داشتيم افزود:‌ البته الان اين جور نوشتن مد است. مدي كه كلاس هاي داستان نويسي و نويسندگان آمريكايي درست كرده اند. هر نويسنده اي دوست دارد، يكي دو تا از اين داستان ها بنويسد، اشكالي هم ندارد. اما مهم اين است چه كند تا داستان هايش ماندگار شود
موتور جستجوی املاک ایران - تماس با ما
موتور جستجو ی مسکن و املاک ایران - ثبت ملك به صورت مستقيم
موتور جستجو ی مسکن و املاک ایران - راهنما
موتور جستجو ی مسکن و املاک ایران -درباره ما

http://www.suigle.com/page_aboutus/
موتور جستجو ی مسکن و املاک ایران - عضویت آژانس های مسکن در سویگل
موتور جستجو ی مسکن و املاک ایران - نمایندگی در شهرستانها
موتور جستجو ی مسکن و املاک ایران - عضویت ویژه برای وبسایت های ارائه کننده خدمات مسکن
موتور جستجو ی مسکن و املاک ایران - سرویس اتوماتیک ثبت املاک در سویگل
موتور جستجو ی مسکن و املاک ایران - سفارش طراحی وبسایت
موتور جستجو ی مسکن و املاک ایران - لینک به سویگل
موتور جستجو ی مسکن و املاک ایران - کد لازم برای قرار دادن موتور جستجو در سایت
موتور جستجو ی مسکن و املاک ایران - تبلیغات در سویگل
موتور جستجو ی مسکن و املاک ایران - سویگل در مطبوعات
موتور جستجوی مسکن و املاک ایران - اخبار و رویدادها

مشاورین املاک بزرگ دهکده
مشاورین املاک بزرگ دهکده - تماس با ما
مشاورین املاک بزرگ دهکده - راهنما
مشاورین املاک بزرگ دهکده - گالری عکس
مشاورین املاک بزرگ دهکده - اخبار
گروه مشاورين املاك بزرگ دهكده - تبلیغات در سایت ما
گروه مشاورين املاك بزرگ دهكده - لینک به ما
گروه مشاورين املاك بزرگ دهكده - درباره ما

توانير ميدان گلپارك 16 متري رسالت
تبریز - شریعتی 

Wednesday, March 11, 2009

ویژگی های یك بوستان خانگی


افراد خوش ذوق و سلیقه هر فضایی را می توانند به بهترین نحو زینت دهند چه این فضا خانه ای با وسعت یك هكتار باشد چه آپارتمان نقلی در مركز شهر. داشتن آپارتمان سبز و پر گل علاوه براینكه به زیبایی شناسی خانه كمك می كند تاثیر مثبتی در روح و روان فرد به جای می گذارد. گل های آپارتمانی همان قدر كه زیبا هستند همان قدر نیز به مراقبت خاص نیاز دارند.گیاهان همیشه سبز در شرایط و درجه حرارت اتاق به خوبی پرورش می یابند و چنانچه از آنها مواظبت شود، برگ هایشان همیشه شاداب و خرم و براق، و زینت بخش محیط زندگی شما خواهد بود.گیاه گلدار خانگی احتیاج به مراقبت بیشتری دارد و در شرایط اتاق و ساختمان به خوبی دوام نمی آورد. مادام كه گل دارد، بسیار زیباست و پس از اتمام گل و دوره استراحت، به آب كمتر و حرارت ۱۵۱۲ درجه احتیاج دارد.
شهرآرا
بسیاری از گل ها در هر شرایطی پرورش می یابند و با تغییرات درجه حرارت و رطوبت و كمبود كود و آب، مقاومت خوبی از خود نشان می دهند. این گیاهان را گیاهان فولادی نام نهاده اند. اما برخی نیز وجود دارند كه بسیار حساس بوده و احتیاج به مراقبت دائم دارند.
اكثر مردم گلدان ها را در اتاق نشیمن یا پذیرایی نگهداری می كنند. باید توجه داشت كه انتخاب محل گلدان، نباید مانعی برای بازی كودكان و یا استراحت دیگران باشد. در حقیقت، گلدان نباید یك جسم دست و پاگیر باشد.
بعضی از گیاهان به گرمای زیاد در فصل زمستان و بعضی دیگر به هوای خشك داخل آپارتمان حساسیت دارند. بهترین راه برای نگهداری اینگونه گل ها، استفاده از گلدان های شیشه ای به نام باغ شیشه است كه هم رطوبت كافی دارد و هم درجه حرارت محیط آن برای پرورش گیاه كافی است
جمشیدیه
نیمی از خانم های خانه دار گل های آپارتمانی را در آشپزخانه نگهداری می كنند. باید سعی كرد از گلدان های كوچك كم رشد مانند پریمولا و كاكتوس استفاده شود.
یك سینی شن ریزی شده كه محتوی انواع گل های مناسب باشد، در نزدیك پنجره، زیبایی خاصی به محیط دلچسب آشپزخانه می دهد. از آنجایی كه میزان رطوبت هوای آشپزخانه به علت وجود آب جوش یا دیگ زودپز از سایر اتاق های خانه بیشتر است، بنابراین پرورش گل های رطوبت دوست در آشپزخانه ترجیح داده می شود.عده دیگری از مردم گلدان ها را در هال و راه پله ها قرار می دهند، چنانچه دكوراسیون مناسب برای قرار دادن گلدان ها پیش بینی شود، می توان منظره بسیار زیبایی را ایجاد كرد.
زیبایی هال خاطره بسیار دلپذیری را در بیننده ایجاد می كند، از آنجایی كه گلدان ها همیشه در دسترس است، رسیدگی به آنها بسیار آسان است.
امامـزاده‌ حسـن
گیاهانی كه در هال پرورش داده می شوند، بایستی از گروه گیاهان زود رشد باشد كه با نور كم و سایر شرایط نامساعد مانند كوران هوا، كمبود رطوبت و غیره مقاوم باشند، در غیر این صورت در مدت كوتاهی زرد و خشك می شوند و منظره نامناسبی به هال می دهند.
بعضی ها گل های خود را در اتاق ناهارخوری نگهداری می كنند. گل هایی در اتاق ناهارخوری نگهداری می شوند كه شاخ و برگ آنها زیاد رشد نكرده و فضای اتاق را اشغال نكند و ترجیح داده می شود از گل های سایه دوست انتخاب شود. گلدان ها را در محلی از اتاق قرار می دهند كه دسترسی برای آب دادن به آن آسان باشد و باید حتی المقدور دورنمای گلدان ها زیبایی خاصی به محیط ناهارخوری ببخشد.
در نگهداری گیاهان خانگی نكته هایی وجود دارد كه رعایت آنها تاثیر ویژه ای بر رشد گیاهان خواهد داشت.
ریشه به همان نسبت كه به آب احتیاج دارد به هوا هم نیازمند است. اگر پای بوته همیشه خیس و پرآب باشد، این بدان معناست كه عمر ریشه به آخر رسیده، بنابراین مقدار آب و فاصله آبیاری بسیار مهم است.
سعادت آباد
هر گیاه احتیاج به یك دوره استراحت دارد، و اگر این پدیده طبیعی را از او دریغ كنید در فصل بعد گیاهی بیمار و ضعیف خواهد شد. بعضی از گیاهان در فصل زمستان به حال خواب و استراحت در می آیند و بعضی دیگر در فصل تابستان و لازم است در فصل استراحت مقدار آب و كود آن را به یك پنجم معمول تقلیل داد و حتی المقدور محیط آن را به محیط طبیعت نزدیك تر كرد. همچنین سایر عوامل كه در دوره استراحت گیاه سرنوشت ساز است، مورد توجه قرار گیرد.
بخاری و رادیاتور موجب خشك شدن هوای محیط و تقلیل رطوبت هوا می شود، به حدی كه رطوبت داخل ساختمان از یك سوم میزان لازم هم پایین تر می رود. بنابراین بایستی امكانات تامین این كمبود رطوبت را فراهم كرد.
فیكوس، بنجامین و نخل مرداب پنجه كلاغی از پرطرفدارترین گیاهان خانگی هستند. نیاز های این گیاهان به نور، آب و نوع خاك را بررسی می كنیم.
فیكوس به نور كامل نیاز دارد ولی باید از تماس مستقیم با نور خورشید دور بماند. به خشكی مقاوم است و آب زیاد به آن آسیب می رساند. آبیاری هفته ای دو بار در تابستان و یك بار در زمستان برای فیكوس مناسب ترین نوع آبیاری است. بهترین خاك، نیز خاك لوم است كه از مخلوط برگ پوسیده و كود حیوانی و خاك رس تهیه می شود. بنجامین به نور بیشتری نسبت به سایر گیاهان آپارتمانی نیازمند است اما تابش مستقیم آفتاب را تحمل نمی كند. معمولا بهترین نور حالتی است كه گلدان در زیر سایبان جنوبی طوری قرار گیرد كه آفتاب به گلدان گیاه برسد اما به برگ های گیاه آفتاب نتابد و برگ ها در سایه نور كامل باشند.
آبیاری بنجامین نیاز به توجه خاصی دارد. در بین دو آبیاری به خاك دست بزنید اگر خشك بود اقدام به آبیاری مجدد كنید در غیر این صورت از این كار صرف نظر كنید. معمولا در خانه ها به دلیل بی توجهی به این مسئله گیاه از بین می رود. خاك برگ یا خاك لوم مناسب ترین خاك برای بنجامین است. نخل مرداب به آفتاب كامل نیاز دارد البته در نیم سایه ای كه نور داشته باشد هم رشد می كند. در بهار و تابستان بیشتر از فصول دیگر به آب نیاز دارد و لازم است روزی یك بار آبیاری شود. نخل مرداب حساس ترین گیاهان آپارتمانی است . پس از ۳ ، ۴ بار آبیاری با كود مایع تقویت و ساقه های قهوه ای را قطع كنید. در زمستان ها ریشه ها را در خاك نگهدارید یا گیاه را به درون ساختمان ببرید.

Saturday, March 7, 2009

آقای بی‌گناهی که منحرف شد

اخیرا کتابی خواندم از نویسنده‌ای به نام توماس مان، اهل آلمان که گویا قریب 60 سال پیش یکبار جایزه ادبی نوبل هم گرفته است. شما اگر مختصری اهل ادبیات هستید و هنوز جایزه‌ای چیزی نگرفته‌اید، سعی کنید این کتاب را که آثار برگزیده اوست تا هر کجا که توانستید بخوانید تا به من حق بدهید که بگویم این جایزه ادبی نوبل هم یک جور دکانی است مثل دکان‌های دیگر.
 کتاب مجموعه شش داستان است. اولینش «گنجه» نام دارد که از همان شروع کار «قطار سریع‌السیر برلین ـ رم وارد ایستگاه اتوبوس می‌شود.» علتش هم این است که اگر مترجمی، کسی مواظب این جور قطارها نباشد فوری می‌روند وارد ایستگاه اتوبوس می‌شوند!
قطار که توقف می‌کند می‌بینیم «در یکی از اطاقهای درجه اول قطار ... مسافری از جای خود بلند شد. او بیدار شده بود». آلمانی‌ها اینجوری‌اند. کاریشان نمی‌شود کرد همیشه اول از جای خود بلند می‌شوند تا بعد سر فرصت بیدار شوند...
مسافر که بیدار شد «کیف چرمی و قرمز خود را که کمربندهای آن به یک پتوی مشبک ... بسته شده بود. به دست گرفت.» این کیف‌های چرمی اگر قرمز باشند. البته کمربند دارند اما کمربند ساعت و کمربند پوتسن و اینجور چیزها با رنگ خاصی ملازمه ندارند. حالا اگر بپرسید آن پتو چرا مشبک است و پتوی مشبک برای چه کاری خوب است. جوابش این است که پتوی مشبک گرچه به خوبی و گرمی پتوهای چهارخانه یا پیچازی نیست اما به هر صورت برای هوای گرم تابستان که خوب است. تا زمستان هم می‌شود شبکه‌هایش را وصله انداخت که خودش سرگرمی سالمی است. تا آن یکی تابستان هم خدا بزرگ است. مقصودم این است که پتو را می‌شود یک کاریش کرد اما در قصه بعدی خانم زیبای جوانی هست که «لباس مشیک ساده‌ای به رنگ‌های سرخ و سیاه به تن دارد»!
باری، وقتی رفیقمان از قطار پیاده می‌شود...از سر ناچاری «در یکی از خیابان‌های عریض حومه شهر که مملو از درختان و خانه‌ها بود به طرف دست راست منحرف شد...»
به همین سادگی و قشنگی! حالا هی شما بگویید که از نظر علمی چنین و چنان است و هرگونه انحرافی معلول یک رشته عوامل و انگیزه‌های اجتماعی و فلان و بیسار است...
اما قضیه آن خیابانی که مملو از درختان و خانه‌ها بود. این خیابان را که خیلی هم بزرگ و معروف است، در زمان جنگ اصلا به همین منظور ساخته‌اند. یعنی هر چه درخت و خانه بیکاره و زیادی این ور و آن ور پیدا می‌شود مرتب جمع می‌کنند می‌ریزند آنجا.
بعد از اینکه آقای مسافر خوب منحرف شد «از سه یا چهار کوچه عبور کرد و سرانجام جلوی یک در چوبی ایستاد» روی در پلاکی نصب بود که روی آن نوشته بودند «در طبقه سوم این خانه اتاق اجاره داده می‌شود. او گفت: ای بابا؟!
خوشبختانه مسافر اتاق‌ها را می‌پسندد و اجاره می‌کند. در یکی از این اتاق‌ها گنجه بزرگی را خیلی خوب در مشکلات دیوار جا داده بودند. من هیچ نمی‌دانم چه کلکی زده بودند تا توانسته بودند یک گنجه بزرگ را در مشکلات دیوار (که جای کوچک غرقه مانندی است برای قرار دادن چراغ) جا بدهند.
همین قدر می‌دانم که کار صاحبخانه را خیلی مشکل کردند. او گنجه را مخصوصا در درگاه بین دو اطاق جا داده بود و دیواره پشتی گنجه را هم برداشته بود و جایش پرده کوبیده بود تا از اتاق دیگر یکنفر بتواند پنهانی وارد گنجه شود. به هر حال آخر شب وقتی مسافر می‌خواهد لباسهایش را در گنجه بگذارد ناگهان می‌بیند که گنجه خالی نیست و مه پیکری، موجودی ملیح، یکی از بازوان نازک و لطیف خود را بالا برده و با انگشتش قلاب سقف گنجه را گرفته بود...»
«از این به بعد...هر شب زن را در گنجه خود می‌یافت و به او گوش فرا می‌داد. آیا او چند شب، چند روز، چند هفته یا چند ماه در این منزل یا در این شهر ماند؟ ذکر کردن رقمی به کسی سودی نمی‌رساند ..آیا کسی وجود دارد که از یک رقم اسف انگیز مسرور شود؟ (ارقام از صفر تا حداکثر 9 اسف انگیزند و از 9 به بالا سرورانگیز) به علاوه می‌دانیم که تعداد زیادی از پزشکان به او گفتند که مدت مدیدی طول نمی‌کشد....»

قضیه به شدت دویدن اطریشی‌ها در آفریقا و بقیه قضایا
«ژنرال داگلاس مک آرتور» که یکی از فرماندهان برجسته آمریکایی در جنگ جهانی دوم بود، ضمن یک کشمکش ادبی با مترجم فارسی کتاب سلطان یاران «هدف گلوله قرار گرفت» ص 396. وی هنگام حادثه صد و بیست سال را شیرین داشت و سی و چند سال می‌شد که در جایی رؤیت نشده بود. وقتی مردم خودشان را به ژنرال رساندند بی حال و هوش کنار پیاده رو افتاده و «پوست او مرده» ص 200. آنها هم فوری دست به کار شدند و پوستش را با احتیاط کندند تا شاید حالش جا بیاید ... من که خیال نمی‌کنم مثل اولش بشود، یعنی به درد ژنرالی که دیگر نمی‌خورد.
به دنبال این قضیه معلوم شد ضارب قبلا هم امریکایی خوش قد و قامتی را که در محافل ادبی جهان به سلطان باران شهرت داشته و به توصیه سال بلو نویسنده کتاب، قرار بوده در رشته پزشکی درس بخواند «در یک محلول دارویی انداخته» است! ص 35 که همانجا اقلا داروسازی بخواند. از قراری که می‌گویند محلول توی حوض داروخانه یا همچو جایی بوده است. ضارب ظاهرا در مورد مک آرتور هم همین نقشه را داشته اما ژنرال که از خانواده بزرگ و نجیبی بوده هیچ جوری حاضر نشده لب حوض برود.
این گذشت و کارها داشت به همین سادگی و سیاق به قاعده پیش می‌رفت که خبر رسید «اطریشی‌ها (Ostriches) در گرمای توان فرسای آفریقا دارند به شدت می‌دوند و پیشروی می‌کنند» ص 163. این بود که فرانسوی‌ها و آلمانی‌ها و بقیه دارو دسته معروف هم فوری تیمهای دو میدانی خودشان را به طرف آفریقا حرکت دادند. آن وقت مدتی تو بدو و من بدو درگرفت و یک بیست سی میلیون نفر نفله و گم و گور شدند. شما اگر شخصا در افریقا دویده باشید تصدیق می‌کنید که رقم تلفات چندان بالا نبوده است... این اطریشیرها هم جدا یک چیزیشان می‌شود چون تا فرصت پیدا کنند ترتیبی می‌دهند که حتما ولیعهدشان کشته شود وگرنه می‌روند آفریقا به شدت می‌دوند!
 حالا لابد خیال می‌کنید کتاب سلطان باران تمامش راجع به ترور و دوهای میدانی و این جور چیزهاست. البته که این طور نیست. دستورات بهداشتی و طبی هم دارد. مثلا شما اگر دیدید استقامت پشتیبان تعریفی ندارد، حکما عیب و ایراد از جلو است و باید همان کاری را بکنید که سلطان
کرد: «آرواه هایم را به شدت به یکدیگر فشار داده و دندانهایم را محکم قفل کرده بودم تا استقامت پشت خود خود را تقویت نمایم، چون که به نظر می‌رسید طاقت چندانی ندارد.» ص 200 خوشبختانه این روش به طریقه معکوس هم نتیجه می‌دهد یعنی شما پشتتان را محکم قفل منید آواره هایتان حسابی تقویت می‌شود!
لابد دیده اید که گاهی ناغافل به آدم حمله می‌کنند. قهرمان داستان که این بلا به سرش آمده است شیوه ضد حمله را به ما یاد می‌دهد. می‌‌گوید در همان لحظات اول «تصمیم گرفتم قبل از آنکه اوقاتم تلخ شود از وزن بدن خودم سریعا بهره گیری کنم بنابراین.... آن مرد را به زمین افکندم ...و با هر دو دست صورتش را محکم چسبیدم. به این ترتیب جلو چشمهایش را گرفتم و نفس کشیدن برایش مشکل شد.» ص 97. کارش تمام است. فقط برای اینکه جایی را نبیند، احتیاطا جلو دماغ و دهن آن مرد را محکم بچسبد.
درباره طرز پرهیز از بوی زننده هم شرح کوتاهی در کتاب آمده است. سلطان که بوی بد را دوست ندارد در جستجوی راهی است تا لاشه متعفنی را از محل سکونت خود را دور کند. می‌گوید: «بیش از آن طاقت نداشتم. از جایم برخاستم و پتویی زیر چانه‌ام قرار دادم تا مانع تنفس بوس زننده شود.» ص 199. یادآوری می‌شود که برای چانه‌های معمولی یک دستمال معمولی کافی است. (حالا می‌فهمم که چرا معلم موسیقی ما در دبستان، هر وقت می‌خواست ویلون بزند یک دستمال زیر ژانه‌اش قرار می‌داد!»
باری، از آنجا که شناخت به‌قاعده هنرمند به درک بهتر آثار او کمک می‌کند، باید بیش از خواندن بقیه ماجراهای کتاب، با نویسنده آن که سال بیلو است آشنا شویم.
به حکایت پیشگفتار کتاب، «آقای سال بیلو// دوران بلوغ خود را در شیکاگو سپری نمود... چند صباحی را در شهر پاریس اقامت گزید و سفرهای متعددی به دیگر نقاط اروپا نمود. آقای سال بیلو علاوه بر نوشتن مقاله و داستان‌های کوتاه، داستان‌های چندی به نگارش درآورده است...» ص 3. و چون قرار آکادمی سوئد این است که هر سال به آقایانی که علاوه بر نوشتن مقاله و داستان‌های کوتاه «داستان‌های چندی به نگارش درآورده باشند، جایزه نوبل بدهد، یک سال هم یکی به آقای سال بیلو از برای اینکه آکادمی دیگر کاری ندارد به اینکه کی دوران بلوغش را کجا سپری نموده زنش که نمی‌خواهد بشود! به دیگر نقاط هم که چند صباحی سفرهای متعدد کرده، هیچ عیب ندارد.
آقای دیگری که دوران بلوغش را همان سمت‌ها گذرانده هندرسون است. نامبرده که نقش اول را در قصه ما به عهده دارد، آدمی است شیرین عقل و میلیونر. یعنی یکی از همین آمریکایی های معمولی است. با دو متر قد و صد کیلو وزن. خودش می‌گوید: «وقتی متولد شدم شش کیلو وزن داشتم و جا به جا کردن من کار مشکل بود.» ص 6. ناچار آنقدر «جابجا» نکردند تا شد 30 کیلو و خودش راه افتاد رفت! البته هندرسون می‌توانست به جای «جابجا کردن من» بگوید «زایمان من» اما در این صورت شما خیال می‌کردید آقای هندرسون احتمالا خودش زاییده است! باید قبول کرد که در این قضیه عیب از زبان فارسی است نه از آقای هندرسون.
وقتی هندرسون حسابی بزرگ شد، رفت دنبال کار آزاد و برای خودش «یک پادشاهی خوکدانی راه انداخت» ص 31 که اتفاقا خیلی گل کرد. یعنی پادشاهان سلسله اولش بقدری در بین مردم محبوبیت پیدا کردند که همان روزهای اول سلطنت مصرف شدند اما نمی‌دانم چرا سلسله دوم واداد و دنبال کار را نگرفت. هندرسون هم با استعداد و پشت کاری که داشت رفت سراغ مختصر آب و ملکی که از پدرش مانده بود و آن را هی توسعه داد و داد تا اینکه «وارث یک ایالت بزرگ شد.» ص 33. این دولت امریکا هم به جای اینکه صبح به صبح ایالات خودش را بشمرد همه‌اش چشمش دنبال ایالات دیگران است.
خلاصه هندرسون ثروت هنگفتی به هم زد و دیگر کاری نداشت جز اینکه زن بگیرد و گرفت. اوایل که تازه با همسرش آینده‌اش لی لی آشنا شده بود خیلی دلش می‌خواست «رفتار خوشایندی» با او داشته باشد اما یک شب که با لی لی بود مادر دختره سر رسید و از دیدن هندرسون حسابی اوقاتش تلخ شد ولی فوری «تصمیم گرفت رفتار خوشایندی داشته باشد... و لی لی را کتک بزند»! ص 18، این بود که هندرسون هم فکر کرد «رفتار خوشایند» با لی لی را بگذارد برای بعد از ازدواج.
مدتی که گذشت زن و شوهر رفتند کنار دریا و در هتل ساحلی یک سوئیت (Suite) برای خودشان گرفتند و آن را پوشیدند! نمی‌دانم چرا اقلا دو دست سوییت نگرفتند؟ من فکر می کنم آدم هر چقدر هم خاطرخواه زنش باشد وقتی با او توی یک لباس برود کم کم حانش بالا می‌آید. به هر حال هندرسون چاره را در این دید که همین یک دستگاه سوییت از نوع مخصوص را عجالتاٌ جمع ببندد و بگوید: «ما لباسهای مخصوص خودمان را پوشیده بودیم و من لباس شنا به تن داشتم.» ص 11. خوبی این جور لباس‌ها این است که آدم می‌تواند با آن همینطور شناکنان سری هم به اداره بزند!
هندرسون روی هم رفته در مورد آپارتمان و سوییت و این جور چیزها خیلی خوش شانس است.» خودش تعریف می‌کند که در مسافرت فرانسه هم وقتی برای تماشای یک کلیسای قدیمی به شهرکی در حوالی پاریس رفتیم از همان سحرگاه که به آنجا رسیدیم برای اتومبیل کوچک ما محل مناسبی پیدا شده.» ص 27. آدم واقعا هیچ انتظار ندارد صبح کله سحر که در فرانسه قیامتی است. برای اتومبیل محل مناسب و مرغوب پیدا شود. هندرسون هم که کمی خجالتی است رویش نشده اسم اصلی چیزی را که پیدا شده بگوید. چون این جور که پیداست او ماشینش را شب گذاشته بوده جلوی هتل و صبح که از هتل بیرون می‌آید. خبر می‌شود که اتومبیل فلت (Flat) پیدا کرده است [= پنجر شده است] َََََِِِاو هم به جای اینکه برود به ماشینش نگاه کند فوری می‌رود به کتاب لغت نگاه می‌کند می‌بیند بله، این چیزی که پیدا شده یک دستگاه آپارتمان است!...
باری بگذریم. زندگی آقای هندرسون و بانو بالاخره هیچ جوری سر نگرفت. یک بند با هم جنگ و دعوا داشتند و آقا هم از کوره در می‌رفت و داد می‌زد. من عاقبت از دست تو «خودم را له خواهم کرد.» ص 26. البته یکی دیگر از افراد فامیلشان هم قبلا «در یک کشمکش خانوادگی مغز خودشان را له کرده بود.» ص 26. مقصودم این است که خانواده شان طرز له کردن خودشان را خوب بلد بودند و زحمتی نداشت! خلاصه کار به جایی کشید که دیگر جان هندرسون از دست مترجم به لب رسید و سر گذاشت به بیابان! هرچه هم مترجم به او اصرار کرد که عوضش بیا ببرمت هلند زیر بار نرفت حق هم داشت چون اگر این جور دعوتهای خصوصی به هلند باب شود و فردا شما لای هر رمانی را باز کنید، می‌بینید همه آدم‌های خوشگل و مقبولش را برده‌اند مهمانی...!
به هر حال، هندرسون سر به بیابان گذاشت و رفت و رفت تا رسید به سرزمین آفریقا که جای بی سر و صدایی بود و آدم می‌توانست حسابی به کار خودش برسد. این بود که حال هندرسون کم کم جا آمد و شروع کرد توی دشت و صحرا گشتن و زمزمه‌های شیرین سر دادن:ا
ینک «زندگی بسیار در اوایل خود است و من از مسیر بدور افتاده‌ام. خورشید شعله ور می‌سازد و متورم می‌نماید. حرارتی را که خورشید از خود بیرون می‌تراود خودش عشق است. من این شفافیت را در قلب خود دارا هستم. قاصدک‌ها در هوا معلق‌اند. من می‌کوشم تا این روییدنی‌های سبزرنگ را جمع آوری کنم. من گونه‌های باد کرده از فرط عشق خود را با قاصدک‌های زرد رنگ
می‌چسبانم...» ص 399.  اما توی شهر و دور از طبیعت تا آدم می‌خواهد ناسلامتی برای خودش یک خرده متورم شود و گونه‌هایش را از فرط عشق قدری باد کند، فوری می‌برند بیمارستان و
می‌خوابانندش ... جداً زندگی در آغوش طبیعت،‌چیز دیگری است.
هندرسون از اینکه سرانجام توانسته بود از شر اهل و عیال و شهر و دیار خلاص شود خیلی راضی و خوشحال بود و اغلب با خود می‌گفت : «من پرتاب نموده و من اینجا هستم.» ص 466. عده زیادی از دوستداران سلطان باران عبارت اخیر را بکلی بی معنی می‌دانند و خیلی‌ها هم بر عکس معتقدند که بسیار با معنی و عمیق است. ما فعلا و تقریبا متمایل به همین گروه بر عکس هستیم. از کجا معلوم که میان این عده زیاد صاف بیایند یقه ما یکی را بگیرند؟
متاسفانه دوران طلایی زندگی هندرسون در آغوش طبیعت، خیلی کوتاه بود و بد جوری تمام شد. منظورم این است که و ساعت به غروب مانده از یک روز دلپذیر پاییزی دسته‌ای از آفریقایی‌های نیمه خوار هلهله کنان سر رسیدند نا غافل دور هندرسون حلقه زدند و دستگیرش کردند. گویا داشت محیط زیست را آلوده می‌کرد! خلاصه از آنجا یک راست بردندش به قصر سلطان. اتفاقا سلطان هم سر خدمتش حاضر بوده و روی تخت عاج ولو شده بود اما: «صورتش خیلی عصبانی بود... و اطراف موهای پرپشت او که در حدود سه سانت ارتفاع موهایش می‌رسید، به نظر می‌رسید که رنگ آبی آسمان در آن منعکس شده باشد، مثل زمانی که چند شمعی در جنگل افروخته گردد و در اطراف این شمع‌های سیاه رنگ،‌رنگ آبی را شرو ع به چشمک زدن نماید.» ص 431.
گاندی
بله وقتی قلم در دست اهلش قرار بگیرد این جوری می‌شود یعنی آن قدر نرم و راحت روی کاغذ می‌گردد که آدم اصلا نمی‌فهمد شرحی که با سر و کله سلطان شروع شده بود چه جوری تبدیل شده به تابلوی جنگلی در شب! ضمنا من اگر به جای نقاش بودم ارتفاع را طبق روش معلوم، از سطح دریا محاسبه می‌کردم نه از سر سلطان! (من خودم برای محاسبه ارتفاع موهای سر مردمی که در سرزمینهای پست‌تر از سطح دریا زندگی می‌کنند، از همین روش استفاده کردم، چیزی درنیامد. احتمالا همه‌شان کچل‌اند.)
باری هندرسون همان طور که پایین تالار در میان نگهبانان ایستاده بود و منتظر سرنوشتش بود دید که سلطان تکانی نخورد و «گلویش را صاف کرد.. و یکی از زن‌های برهنه زیبا دارویی به سلطان داد تا بتواند تف کند.» ص 223. متاسفانه اغلب سلاطین آفریقا همین جوری تفشان نمی‌آید، این است که تعدادی از ندیمه‌های مخصوص دربار همیشه مراقب و مواظب‌اند که فصل به فصل به سلطان دارو بدهند! (حالا چه اصراری دارند که آنقدر تف کنند؟)
خلاصه، مقصود این بود که به قول مترجم، بگوییم «کتابی که با نام سلطان بران به خواننده ارجمند تقدیم می‌گردد. یکی از آثار برجسته آقای سال بیلو می‌باشد... در این کتاب نویسنده تصویری گویا از انسان سرگشته و حقیقت طلب قرن معاصر را در قالب یک داستان طنزآمیز آنچنان می‌نماید...» ص 4، که ما (قسمتی از آن را) نمایاندیم و حالا دیگر حسابی خسته شدیم!

Monday, March 2, 2009

خانه مناسب را چگونه بیابیم؟!

* براي پيدا كردن خانه اي مناسب در شهران مي‌توانيم چند ويژگي مهم را فهرست كنيم: مقاومت ساختمان در برابر زلزله و استحكام پايه‌هاي آن در مقابل نشست زمين، اقتصادي بودن ساختمان چه از لحاظ خريد و چه نگهداري و زيبايي كه شامل مواردي مانند نورگير بودن، خوش نقشه بودن و غيره مي‌شود.
* آيا بيدي هست كه از اين بادها بلرزد؟ آنچنان درباره‌ي زلزله شنيده‌ايم و ترسيد‌ه‌ايم كه مهم‌ترين فاكتور در انتخابمان مقاوم بودن ساختمان فرظا در منطقه پیروزی تهران در برابر زلزله است. متاسفانه تشخيص اينكه ساختمان مورد نظر از لحاظ زلزله مقاوم است يا خير كار راحتي نيست. نمي‌توان نوع و نحوه‌ي مصرف مصالح ساختمان را بعد از تكميل شدن آن ارزيابي كرد و ساختمان مقاوم را پيدا كرد. اما خوب است فاكتورهايي كه يك ساختمان را مقاوم مي‌كنند، بشناسيم. مثلا در سازه فولادي، نوع اتصالات و نيز مهاربندي آنها اهميت فراواني دارد. اما در سازه‌هاي بتني، چيزي كه مهم است، نوع بتن مصرفي و تعداد و قطر ميل‌گردهاي استفاده شده در آن است. اگر بتوانيم در طي زمان ساخته شدن ساختمان از يك كارشناس قابل اعتماد مشورت بگيريم و اين اطلاعات را به دست آوريم، كه موفق شده‌ايم، ساختمان مقاومي را انتخاب كنيم. اما اگر نتوانستيم، كه معمولا هم چنين است، ناچاريم همين سوالات را از مالك آن بپرسيم و پاسخ‌هاي او را با يك كارشناس در ميان بگذاريم. يعني ناچاريم به ادعاي مالك اعتماد كنيم. اما نكته‌اي كه خود ما مي‌توانيم از لحاظ پايداري ساختمان در برابر زلزله كنترل كنيم، ابعاد ستون‌ها در طبقات مختلف و پاركينگ است كه آيا با توجه به تعداد طبقات و بار وارد شده از طرف آنها، اين ستون‌ها جوابگو هست يا خير؟

* كدام طبقه؟!  در شهرهاي بزرگ اغلب مجبوريم آپارتمان‌هاي واقع شده در ساختمان‌هاي چند واحدي و بلند مرتبه را (شاید در هروی) براي سكونت انتخاب كنيم. در اين صورت ممكن است بين افراد مختلف خانواده در مورد اينكه كدام طبقه مناسب‌تر است، اختلاف‌نظر پيش آيد.  اگر به سر و صدا حساس‌تر هستيد و زمان‌هاي حياتي استراحت را در منزل نمي‌خواهيد به هيچ عنوان از دست بدهيد، بهتر است از خير طبقه همكف و اول بگذريد.چون سر و صداي خودروها در پاركينگ و نيز دود آنها، اين امكان را از شما خواهد گرفت. به سمت طبقات بالاتر برويد كه با بالاتر رفتن آن، مناظر زيباتري را نيز مي‌توانيد از پنجره‌ها تماشا كنيد. اما طبقات آخر نرويد، چرا كه آنجا هم مشكلات خاص خود را دارد: مشكلات مربوط به پشت‌بام، بيشترين خرابكاري را در طبقه آخر به بار مي‌آورند. طبقات بالاتر يك مشكل ديگر هم دارند و آن اينكه امكان فرار اضطراري در مواقع زلزله و آتش‌سوزي احتمالي، كمتر خواهد بود.
*شهر ری! چند طبقه؟ چند واحد؟  قبل از اينكه براي بازديد منزلي آپارتماني برويد، به تعداد واحدهاي كل ساختمان توجه كنيد. تعداد مطلوب 15 تا 30 واحد است. كمتر از اين تعداد مديريت ساختمان را سخت كرده و تعداد بيشتر باعث شلوغي طبقات و راهروها خواهد شد. تعداد واحدهاي موجود در هر طبقه هم اهميت دارد. مخصوصا اگر واحدها در هر طبقه كنار هم قرار گرفته باشند و در آنها نزديك به هم باز شود. بهترين حالت در مورد آپارتمان‌هاي چند واحدي در يك طبقه، در منطقه سید خندان تهران، آپارتمان‌هاي مقابل هم و يا به صورت نيم طبقه است. البته شكل ايد‌ه‌آل آن است كه در هر طبقه يك واحد باشد، يا حداقل هر واحد در هر طبقه راهروي مخصوص به خود را داشته باشد 

* از همان دم در دقت كنيد : حالا به ساختمان مورد نظر رسيده‌ايد و مي‌خواهيد از همان دم در همه چيز را به دقت بررسي كنيد. نماي ساختمان اولين چيزي است كه جلب توجه مي‌كند. نمايي كه هم دوام و هم زيبايي را توام داشته باشد،منطقه شریعتی، انواع مختلف سنگ مانند گرانيت و غيره است. ضمنا شستشو و تميز نگه داشتن آن هم ساده‌تر و كم‌هزينه‌تر است. به ورودي ساختمان توجه كنيد. براي رفت‌وآمد بهتر بايد حداقل عرض استاندارد آن رعايت شود. اين مقدار حتما بايد بيشتر از 110 سانتي‌متر باشد. عرض را‌ه‌پله‌ها نيز بايد حداقل 90 سانتي‌متر باشد تا عبور و مرور به راحتي صورت گيرد. ابعاد استاندارد پله‌ها هم به كاهش خطرات و حوادث به‌خصوص براي كودكان و سالمندان كمك مي‌كند. يك پله استاندارد در آپارتمان‌ها بايد حداقل 30 سانتي‌متر عرض و 18 سانتي‌متر ارتفاع داشته باشد. اما اگر ساختمان بالاي 4 طبقه داشته باشد، استانداردترين پله‌ها هم نمي‌توانند جاي آسانسور را در آن بگيرند! به هيچ‌وجه زير بار خانه با طبقات بيشتر از 4 تا و بدون آسانسور نرويد، چون حتي اگر خودتان در طبقات پائين باشيد و يا بتوانيد بالا و پائين رفتن‌هاي هر روزه را تحمل كنيد، مهمان‌هاي شما و همسايگان محترمتان چنين تحملي ندارند وحتي شما هم تحمل سر و صداي آنها را نخواهيد داشت. قبل از اينكه كه به طبقه مورد نظر برويد، پاركينگ ساختمان را بررسي كنيد. وضعيت پاركينگ بايد به نحوي باشد كه هر خودرو طوري قرار بگيرد كه مزاحم توقف خودروهاي همسايگان ديگر نباشد و ورود و خروج به آن به سهولت امكان‌پذير باشد. مسلما اگر در ورودي پاركينگ از نوع قابل كنترل از راه دور باشد، ايمن‌تراست. علت فقط در راحتي باز و بسته كردن در نيست. متاسفانه سرقت خودروها در هنگامي كه راننده به قصد بستن در پياده شده، امر نسبتا شايعي است.

* خانه‌اي كه وارد آن شده‌ايد : حالا وارد خانه پيشنهادي شده‌ايد و مي‌خواهيد ببينيد تا چه اندازه آن را مي‌پسنديد. غير از مسائل سليقه‌اي كه براي افراد مختلف، فرق مي‌كند،مثلا اینکه برخی دوست دارند در مناطق مرکزی تهران آن هم در هفت تیر خانه داشته باشند، موضوعاتي هست كه توجه خاصي را مي‌طلبد. فضاي داخلي هر آپارتمان از اجزاء خاصي تشكيل شده: آشپزخانه، سرويس‌هاي بهداشتي، (شامل دستشويي و حمام)، سالن ‌پذيرايي، نشيمن،‌ اتاق خواب‌ها و بالكن. ممكن است برخي خانه‌ها به انباري هم مجهز باشند. آنچه كه در نقشه آپارتمان بايد به آن توجه كنيم، آن است كه طبق اصول معماري، دستشويي در كنار در ورودي يا نزديك به آن قرار مي‌گيرد. آشپزخانه نيز بايستي رو به روي در ورودي و يا نزديك‌ترين فضا به آن در نظر گرفته شود تا دسترسي به آن آسان باشد. اتاق نشيمن و اتاق خواب‌ها بهتر است با راهرويي از اتاق پذيرايي جدا شده باشد تا در هنگام ورود مهمان، اختصاصي بودن آن فضا تامين شود. براي حمام مناسب‌ترين محل راهروي اتاق خواب‌هاست كه هم محفوظ بوده و هم بتوان از اتاق‌ها راحت به آن دسترسي داشت. البته در آپارتمان‌هاي بزرگ يك حمام اختصاصي داخل يكي از اتاق خواب‌ها در نظر گرفته مي‌شود 

* نور در خانه  : نورگير بودن يك آپارتمان اهميت زيادي داشته و به مسائل مختلفي بستگي دارد. اولين نكته، موقعيت قرار گرفتن ساختمان است. اكثر ساختمان‌هاي جنوبي از نظر تامين نور مشكلي ندارند، مگر اينكه اطراف آن را ساختمان‌هاي بلندتري احاطه كرده باشد. معمولا ساختمان‌هاي شمالي نورگيري مناسبي ندارند ولي از همه بدتر، ساختمان‌هاي شرقي- غربي است كه در هنگام طلوع و غروب خورشيد به‌خصوص در فصل تابستان نورگيري بيش از حد داشته و چشم را به‌شدت آزار مي‌دهد. اگر قرار باشد فضايي بيشتر از بقيه قسمت‌ها نورگير باشد، بهتر است اين فضا اتاق ‌خواب‌ها و اتاق نشيمن باشند. چون بيشترين ساعاتمان را در طول شبانه‌روز در اين منطقه از منزل مي‌گذرانيم. در مورد نور آشپزخانه هم، دقت كنيم. بهتر است پنجره‌اي به بيرون از خانه يا حداقل نورگير ساختمان در آشپزخانه وجود داشته باشد

* مصالح و مواد لازم  : به جنس كفپوش‌ها دقت كنيد. در شماره قبل راجع به تاثير انتخاب كفپوش‌هاي مختلف در خانه به تفصيل صحبت كرديم. كابينت‌هاي mdf در مقايسه با ساير انواع دوام بيشتر همراه با زيبايي كافي دارند و مي‌توانيد در آشپزخانه‌هاي مدرن آن‌ها را ببينيد. (مراقب باشيد كه تعداد كابينت‌ها و قرارگيري آنها مناسب باشد) به جنس پوشش ديوارها هم توجه كنيد. اگر رنگ استفاده شده،‌ رنگ قابل شستشو باشد تا چند سال از رنگ‌آميزي و دردسرهاي آن در امان هستيد. لوله‌هاي فاضلاب و آب بهتر است از جنس چدن و يا لوله‌ پليكاي فشارقوي انتخاب شده باشد تا احتمال صدمه به آنها كمتر باشد.

* مناطق باصفا!  : یوسف آباد تهران. وجود بالكن يكي از چيزهايي است كه ابتدا چندان مهم تلقي نمي‌شود. اما به تدريج به اهميت آن پي مي‌بريد. فوايد و موارد استفاده بالكن بسيار است. از خشك كردن لباس‌ها گرفته، تا گذاشتن دبه‌هاي ترشي! و همين‌طور نشستن و چاي خوردن(اگر فضاي كافي داشته باشيد.) انباري هم يكي از ضروريات يك خانه مسكوني مطلوب است. اگر فضاي ويژه انباري را در اختيار نداريد، به فضاهاي مرده اهميت بدهيد و آنها را دست كم نگيريد. قفسه‌بندي كوچك‌ترين آنها مي‌تواند به شما انباري كوچكي هديه دهد